انقلاب نامه

بی تو ما ماندیم و راهی ناتمام

انقلاب نامه

بی تو ما ماندیم و راهی ناتمام

بازخوانی مواضع و اصولی که رهبران نهضت در ابتدای انقلاب بیان کردند
بایگانی

نهایت تواضع و فروتنی را همراه  مهربانی  با مومنین داشتند، لذا مومنین دور پیغمبر همیشه جمع می شدند در  حالیکه مومنین یا پیغمبر مردمان مستضعفی بودند که به هر معنا بگیریم مقصود ما را بیان میکند یا خود پیغمبران مستضعفان بودند و یا مومنین که پیغمبران در میان آنها بودند و در مقابل آنها اینجورخضوع می کردند  آنها  مردمان مستضعفی بودند لذا یه پیغمبر ایراد می گرفتند که اطراف پیغمبر را مردمان پست و پایین جامعه گرفتند. وقتیکه  یک حاکمی در میان مردم  باشد درد مردم را  می فهمد وقتی طبقات محروم  جامعه و توده  انبوه عظیم  مردم با زمامدار  جامعه اسلامی ارتباط داشته باشندحرفشان را به گوش او برسانند دردهایشان را برای او تشریح  بکنند طبیعی است که این حاکم  جامعه  اسلامی با دردهای مردم آشنا  می شود و در صورتی  که حسن نیت داشته باشد امکان کمک به مردم و گشودن گره های مردم برای  او پیش می آید در حالی که طاغوت های عالم  اینجور نبودند طاغوتهای عالم درد مردم را درک نمی کردند،


 زجرهای مردم را آنها نمی کشیدند، گرسنگی مردم را آنها نمی فهمیدند که یعنی چه، کمبودهایی که برای مردم وجود داشت برای آنها اصلا مفهوم نداشت حتی در کشورهایی که به حسب ظاهر با شیوه های اشتراکی اداره می شود همه چیز باید از سوی دولت به مردم داده بشود و مردم در یک حدی در مضیغه های اجتماعی شبیه هم هستند طبقات حاکمه آن کسانی هستند که در راس جامعه هستد از حال آنها خبر ندارند جامعه اسلامی و حکومت اسلامی اینجوری نیست شما توی خانه امام هم که می روید، امامی که مردم او را بر شخص خودشان و فرزندان و وجود خودشان ترجیح می دهند، می بینید که زندگی، همان زندگی مردم متوسط و پایین است.فرش همان فرش است خوراک همان خوراک است، تنگناها، همان تنگناهاست مضیغه ها همان مضیغه هاست اگر مردم نفت سفید کم دارند خانه امام هم مورد احتیاج است کم هست، اگر بعضی اجناس و لوازم در اختیار مردم نیست امام هم همان مضیغه و همان کمبود در خانه اش محسوس است، با مردم خود یکسان است.

متن خطبه نمازجمعه به امامت آیت الله خامنه ای در دوره ی ریاست جمهوری در تاریخ ۶ آبان ۶۲ 

خطبه اول

قبل از شروع به عرایض مربوط به مسائل امامت و حکومت لازم می دانم مراتب تاثر و تاسف خود را از حادثه ای که برای عزیزان ما در شهرهای بهبهان و مسجد سلیمان اتفاق افتاده است همراه تبریک پایداری و تسلیت غم های وارد به مردم این دو شهر عرض کنم.این حادثه مشابه زیاد داشته است اما چون در حادثه بهبهان بخصوص تعداد زیادی از نوجوانان و کودکان عزیز دانش آموز در این حادثه به شهادت رسیدند مظهر بارزتر و روشن تری از شقاوت و قساوت سردمداران نظام حاکم بر بغداد شدند امیدواریم خداوند به خانواده های آنها صبر بدهد،اجر بدهد، آنها را همچنانی که نشان دادند واقعا مقاومند همچنان مقاوم و مقاومتر بدارد و انشاالله به ما هم توفیق بدهد که در میدان های جنگ به فضل الهی همچنان که تاکنون نشان دادیم انتقام خون این عزیزان را بگیریم.

بحثی که در هفته های گذشته مطرح شد به اینجا رسید که ما لازم است صفات و خصوصیاتی را که حاکم اسلامی باید دارا باشد و همین طور آن صفات و خصوصیاتی را که حاکم اسلامی باید دارا نباشد را از قرآن و حدیث استخراج کنیم، یک تصویر روشنی از حاکم اسلامی و حاکم غیر اسلامی یا ضد اسلامی در برابر خود داشته باشیم.چون در طول تاریخ اسلام یکی از جاهایی که مردم در آنجا دچار حضارت شدند همین جا بود، در مورد شناخت چهره های درست از نادرست، در شناخت بنده خدا از بنده طاغوت در طول تاریخ اسلام در مواردی اشتباهاتی پیش آمد که ضررهای جبران ناپذیری داشت.این مسئله البته یک مسئله طولانی و حقیقی است.آنچه را که در این خطبه ها در این مورد من عرض می کنم باید به عنوان یک فهرستی تلقی بشود که در اطراف آن فهرست همه کسانی که مایلند کار کنند و تلاش کنند، تحقیق کنند و استنباط کنند،اینکار را انجام بدهند و در مجموع این بخش از معارف اسلامی برای امت ما با استناد به قرآن و حدیث واضح و حل بشود.در قرآن و همین طور در حدیث مخصوصا در نهج البلاغه دو چهره از حاکم تفسیر شده است یک چهره مثبت و یک چهره منفی،چهره مثبت به عنوان امام هدی امام هدایت کننده به حق معرفی می شود.چهره منفی هم به عنوان امام و پیشوای آتش و گمراهی شناسایی می شود.امام هدی، پیغمبران و اولیا و حکام به حق اسلامی هستند، حکام بنده خدا و شایسته بر طبق معیارهای الهی هستند و امام باطل، امام آتش، طاغوتها هستند.این دو چهره در قرآن تصویر شده است و یک بخش را امروز و بخش دیگر را انشاالله در آینده در خطبه اول یکی از جمعه ها عرض خواهم کرد.

چهره پیغمبران

پیغمبر چهره اولی و چهره ای منور و محبوب و بسیار باصفا است. ممکن است سوال بشود که وقتی ما درباره حاکم اسلامی حرف می زنیم چرا پیغمبر را مثال می آوریم؟ مگر پیغمبران حاکمان اسلامی بوده اند؟جواب این است که بله همه پیغمبرانی که مبعوث شده اند، مبعوث شده اند تا جامعه ای را که در آن زندگی می کرده اند، آن را اداره کنند، حالا گاهی این جامعه محدود به یک شهر یا یک کشور و یا حتی یک ده می شد،گاهی هم در مورد بعضی از پیغمبران این جامعه حد و مرز مکانی نداشت، همه عالم را شامل می شد که پیغمبران بزرگ از این قبیلند.لکن در این جهت فرقی بین پیغمبران نیست که همه آنها آمده اند تا حکومت طاغوت را که در زمانها در این گوشه و آن گوشه عالم برپا بوده است، سرنگون کنند و خودشان یک حکومت الهی بوجود بیاورند. لذا در قرآن می فرماید: و ما ارسلنا من رسولا الا لیطاع به اذن الله ما هیچ پیغمبری را نفرستادیم مگر انکه مردم به اذن خدا از او اطاعت کنند

لذا پیغمبر وقتی که وارد جامعه می شد از مردم می خواست که از طاغوتها و زمامدارانی که بر مردم ظلم می کنند اطاعت نکنند(و لا تطیعوا امر المسرفین الذین یفسدون فی الارض و لا یصلحون)پیامبر خطاب به مردم می گوید فرمان مسرفان را اطاعت نکنید که مسرفین آن کسانی هستند که در زمین فساد می کنند و صلاح نمی کنند.یعنی همان حاکمی و پادشاهی که در آن جامعه ای که پیغمبر در ان ظهور کرده مشغول حکومت است. یا شعار همه پیغمبران الهی در طول تاریخ آنطوری که قرآن نقل می کند این است که می گوید (فاتقواالله و اطیعون)در سوره شعرا نگاه کنید از قول حضرت نوح، حضرت لوط و حضرت صالح، حضرت شعیب، حضرت موسی و دیگر پیغمبران این جمله تکرار می شود.(فاتقوا الله و اطیعون) از من اطاعت کنید که بنده خدا هستم اما از طاغوت اطاعت نکنید. برای همین هم بود که وقتی پیغمبر وارد جامعه می شد و دعوت خودش را شروع می کرد اولین کسانی که احساس خطر می کردند طاغوتها بودند.لذا با پیغمبر مبارزه می کردند یا پیغمبر را شهید می کردند یا او را محبوس می کردند یا تبعید می کردند که همه اینها نمونه ها و مواردش در قرآن هست و یا هم این بود که بالاخره بعد از مبارزه طولانی پیغمبر می توانست به پیروزی برسد و حکومت تشکیل بدهد که این حکومت را با خود پیغمبر مستقیما اداره می کرد و در راس حکومت قرار می گرفت مثل رسول اکرم و پیغمبر خاتم(ص) و یا مثلا مثل حضرت داود و حضرت سلیمان و پیغمبران دیگری که بعضی در تاریخ و بعضی به اشاره در قرآن از آنها یاد شده است یا این بود که نه، پیغمبر خود در راس حکومت قرار نمی گرفت بلکه کس دیگری را معین می کرد که این هم در قرآن هست (و اذ قالوا النبی لهم ابعث لنا ملکا نقاتل فی سبیل الله) مردم آمدند پیش یکی از پیغمبران به او گفتند که برای ما یک حاکمی و زمامداری را معین کن که ما در زیر سایه او و پشت سر او در راه خدا قتال و جهاد کنیم.پس همه پیغمبران بعنوان حاکم و زمامدار جامعه اسلامی مبعوث می شدند و نشانه هایی که در قرآن برای پیغمبر ذکر شده است در حقیقت نشانه های حاکم شایسته الهی است.حالا این چهره را باید ترسیم کنیم.

ترسیم چهره حاکم اسلامی

بنده امروز با استفاده از آیات قرآن و بعضی از کلمات ائمه(ع) در احادیث یک شرح مختصری در باب چهره پیغمبران عرض می کنم. چهره پیغمبر را باید ذهنتان در سایه ای بیاناتی که قرآن و حدیث برای ما کرده اند، تصویر و ترسیم کنید یک تصویری از حاکم اسلامی در ذهن پدید می آید. البته همانطور که گفتم این کامل نیست.یعنی ما می توانیم 5 برابر 6 یرابر و یا بیشتر از آنچه که من امروز دارم بیان می کنم در قرآن و بیشتر از آن در احادیث و نهج البلاغه نشانه ها و خصوصیات حاکم اسلامی و پیغمبران قرار بدهیم یک چهره کامل اسلامی ترسیم می شود.البته بعد هم چهره طاغوت را ترسیم می کنیم که طاغوت چه جور موجودی است که اگر او را هم نشناسیم و خصوصیات چهره طاغوت را هم مردم ندانند باز دچار اشتباه خواهند شد.باید خدا و هم شیطان درست شناخته بشوند.

چهره پیغمبر یک چهره بسیار منوری است، خصوصیاتی را از چهره پیغمبران در اینجا من آورده ام و از آیات قرآن هم استفاده شده که اینها یکی یکی می گویم .اولین چیزی که در مورد پیغمبران به چشم می خورد این است که اینها از سوی پروردگار به علم و دانش و همچنین به حکمت و همچنین به تزکیه اخلاقی به عنوان بزرگترین جایزه های یک انسان سرافراز شده اند، آیات متعددی در قرآن بیان می کند(آتیناه حکما لعلما) درباره حضرت یوسف(و لوطا آتیناه حکما و علما) درباره حضرت لوط و درباره پیغمبران دیگر علم یعنی آن علمی که برای اداره جامعه لازم است.علم توحید، علم دین، پیغمبر وقتی جامعه را اداره می کند بر مبنای یک تفکر و یک طرح خدایی جامعه را اداره می کند. آن علمی که به پیغمبر داده شده است در درجه اول همین علم الهی است. یعنی شناخت انسان و شناخت خدا و شناخت وظیفه عبودیت خدا و شناخت وظایف انسان برای اداره جامعه و ایجاد یک جامعه الهی برای رسیدن به کمال همه این چیزهایی که برای ایجاد یک بهشت روی زمین یعنی جامعه اسلامی و در نهایت یک بنده کامل خدا موثر و دخیل است همه این احکام را پیغمبر از سوی پروردگار فراگرفته است. بدون اینکه از کسی درس بگیرد و بدون اینکه تحت تاثیر و تعلیم کس دیگری باشد. لذاست که وقتی منشا انقلاب، رهبر انقلاب نبوی حاکم بر جامعه اسلامی و نبوی منبع علم و سرچشمه فیاض دانش و معرفت است طبیعی است که مردم در آن جامعه از علم و دانش و معرفت برخوردار خواهند شد.

فرق علم با حکمت

جهل رهبران مردم را جاهل می کند و علم و معرفت و حکمت رهبران مردم را با علم و با حکمت و با معرفت بار می آورد. این سه خصوصیت اول حکمت، علم و تهذیب اخلاقی لذاست که می فرماید (و یعلمهم الکتاب والحکمه و یزکیهم) تزکیه می کند مردم را چون خودش پاک است. به مردم می آموزد چون خودش می داند، به مردم حکمت تعلیم می دهد چون خود او حکیم است. حکمت با علم فرق دارد، از علم بالاتر است علم دانستن احکام و معارف الهی است. اما حکمت آن حالت بصیرتی است که در انسان به وجود می آید در سایه بندگی خدا، آن دید نافذ و دقیقی است که هر کسی از آن دید برخوردار باشد می تواند حقایق معنوی این عالم را درک کند، آن کسانی که زندگی را محدود به این دنیا می دانند، آن کسانی که مال دنیا را بالاترین ارزشها می دانند، آن کسانی که به قدرت می بالند و دنبال قدرت می دوند، آن کسانی که لذت های دنیوی را لذت می دانند و از لذت های معنوی بی خبرند اینها کسانی هستند که از حکمت بی نصیب اند حکمت یعنی آن چشم بصیر و نافذی که حقایق را آنچنان که هست به انسان می آموزد، زندگی را برای انسان معنا می کند، مرگ را معنی می کند.

امروز مردم ما رشحه ای از رشحات حکمت بر آنها باریده شده است که حقیقت را می شناسند، مرگ را می شناسند، اینطور در راه خدا خود را به آب و آتش می زنند مظهر حکمت در مردم ما ایثار آنهاست، و در جبهه ها فداکاری جوانها، حکمت یک چنین چیزی است، این اولین خصوصیت پیغمبران است که عالمند، حکیمند، پاکند، باصفا هستند، تزکیه شده اند، اخلاق بد در آنها نیست، خودخواهی در آنها نیست، غرور در آنها نیست، برای خودشان هیچ چیز نمی خواهند، به کسی حسد نمی ورزند، دنبال هوای نفس و شهوات خودشان راه نمی افتند، تنگ نظری ندارند، تحقیر ضعیفان در آنها نیست، مجذوب و فریفته شدن به قدرت قدرتمندان در آنها نیست، یک موجود قوی و تسخیرناپذیری همین اولین خصوصیت که این سه صفت را با یکدیگر در نبی جذب می کند از پیغمبر بوجود بیاورد.این اولین خصوصیت.

در این باره باید بسیار نوشت، حرف زد، تحقیق کرد. علم و حکمت و تزکیه اخلاقی، یک خصوصیت دیگری که در پیغمبران در آیات قرآن ذکر شده، این خصوصیتی است که درباره چند پیغمبر بصورت ترجیع بند  قرآنی در بعضی از سوره های قرآن آمده و آن اینست که پیغمبران برای زحمتی که انجام می دهند برای خودشان هیچ مزدی نمی خواهند(قل لااسئلکم علیه اجرا الاالموده فی القربی)خود پیغمبر هیچ چیز نمی خواهد این همه زحمت، این همه رنج، اجر که نمی خواهد نه اینکه فقط اجر مالی نمی خواهد، پول نمی خواهد،حتی تعریف و تمجید مردم را هم توقع ندارد، حتی نام نیک تاریخ را هم انتظار ندارد اگر تمام زحمات پیغمبر بنام کسی دیگر در تاریخ ثبت می شد پیغمبر ناراحت نمی شد، اظهار تاسف و خسارت نمی کرد و نه فقط پیغمبر ما درباره همه پیغمبران این معنا هست.

و جاء من اقصاالمدینه رجل یسعی قال یا قوم اتبعواالمرسلین، اتبعوا من لایسئلکم اجرا و هم مهتدون(یاسین-آیات 20و21) این خصوصیت پیامبران است که اجر و مزد از کسی نمی خواهند .در سوره شعرا در نقل و قول از چند پیغمبر مثلا (و الی عاد اخاهم هودا)و همین طور درباره پیغمبران دیگر حضرت نوح، حضرت صالح، حضرت هود، شعیب، موسی و پیغمبران دیگر، اینجور می گویند(و ما اسئلکم علیه من اجر ان اجری الا علی رب العالمین)ببینید چقدر چیز مهمی است آن چیزی که همت ها را سست می کند، آن چیزی که انسان را در پیمودن راه های پرخطر دچار تردید می کند اینست که انسان احساس کند منافع او به خطر افتاده است.آن چیزی که موجب می شود انسان در مقابل گروه هایی که مخالف با فکر و عقیده او هستند حرف خود را صریحا نزنند عقاید خود را کتمان کنند، آنچه را که حق است و لازم است به گوش مردم برسد در لفافه مصلحت  اندیشه های دروغین آنرا بپوشاند و مردم را آگاه و هوشیار نکند آن چیست؟آن همین چیزی است که پیغمبران هیچ کدام آن را ندارند.

مظهر کامل حاکم اسلامی

امروز شما می بینید زمامداران عالم حاضرند حقایقی را که در جهان می گذرد و حقایقی را که در جوامع خودشان می گذرد به مردم بیان کنند، اگر آزاد بودن می گفتند اگر برای خودشان بی طمع و بی غرض بودند می گفتند همه کسانی که در چهره ریاکارانه در مقابل مردم ظاهر شدند و آنچه را که در قلب آنها بوده بیان نکردند برای وجاهت، برای آبرو همه آنها دچار این بیماری بودند که پیغمبران این را ندارند، اجر و مزد نمی خواهند مزد، مزد پولی است.مزد غیر پولی هم هست. وجهه، آبرو، حیثیت هیچ چیز از مردم نمی خواهند این یک مظهر کامل حاکم اسلامی است، همه کسانی که در جوامع اسلامی به نحوی حکومت می کنند که من یک روزی انشاالله بحث خواهم کرد که وقتی می گوییم حاکم اسلامی آیا به کی اشاره می کنیم، حاکم اسلامی یک نفر آدم است یا نه یک دستگاه حکومت اسلامی است که همه آنها باید خود را به این صفاتی که برای حاکم اسلامی شمرده می شود نزدیک کنند. همه کسانی که به نحوی در جامعه اسلامی حکومت می کنند باید خودشان را به این صفت نزدیک کنند که(و ما اسئلکم علیه من اجران اجری الا علی رب العالمین) فقط از خدا به خواهد اجری، مزدی جز انجام تکالیف و توقعات الهی برای اینکه این تکالیف انجام داده توقع نداشته باشد.حقیقت هم همین است که اگر انسان توفیق پیدا کند تکلیف خودش را انجام بدهد خود این توفیق و پاداشی که برای این تکلیف خدا خواهد داد بزرگترین پاداشها است، بزرگترین مزدهاست، این خصوصیت بزرگ پیغمبران است، دنبال خواسته ها، طمع ها و هوس های خودشان نیستند، هیچ اجری برای این همه تلاش نمی خواهند، چه آنهایی که قبل از تشکیل حکومت اسلامی از دنیا رفتند یا شهید شدند به هر حال نتوانستند این کار را انجام بدهند و چه کسی مثل رسول اکرم که توانست حکومت اسلامی را تشکیل بدهد و در طول ده سال حکومت یک روز راحت و آسوده خاطر نگذراند ده سال دائما در حال جنگ درگیری با دشمنان و ناراحتی های گوناگون اینهم یک خصوصیت.

پیغمبران در میان طبقات محروم مردم

یک خصوصیت دیگری که در زندگی پیغمبران هست و فوق العاده هم مهم است این است که پیغمبران در میان طبقات محروم مردم کار خودشان را آغاز کردند و با طبقات محروم مردم که در همه تاریخ اکثریت قاطع را تشکیل می دادند صمیمی بودند این هم  یک خصوصیت مستکبرین میانه ای نداشتند در کنار توده انبوه مستضعفین بودند امیرالمومنین علی(ع) در نهج البلاغه یک خطبه ای دارد به نام خطبه فاطمه که بسیار خطبه مهم و پر مضمون و شگفت آوری است درباره مذمت تکبر که البته یکی از محورهای عمده این خطبه مذمت تکبر است در اینجا یک جملاتی درباره پیغمبران دارد من چند جمله را برای شما می خوانم (خدای سبحان کبر و فخر فروشی را در نظر پیغمبران زشت و مکروه قرار داد و تواضع را برای آنها شایسته دانست و راضی شد که آنها متواضع باشند اینقدر پیغمبران اهل تواضع و یگانگی بودند که صورت های خودشان را به زمین می چسباندند، پیشانی خود را با خاک آلوده می کردند) اینها کنایه از تواضع و فروتنی است، نهایت تواضع و فروتنی را همراه مهربانی با مومنین داشتند، لذا مومنین دور پیغمبر همیشه جمع می شدند در حالی که مومنین یا پیغمبر مردمان مستضعفی بودند که به هر معنا بگیریم مقصود ما را بیان میکند یا خود پیغمبران مستضعفان بودند و یا مومنین که پیغمبران در میان آنها بودند و در مقابل آنها اینجور خضوع می کردند آنها مردمان مستضعفی بودند لذا یه پیغمبر ایراد می گرفتند که اطراف پیغمبر را مردمان پست و پایین جامعه گرفتند. وقتی که یک حاکمی در میان مردم باشد درد مردم را می فهمد وقتی طبقات محروم جامعه و توده انبوه عظیم مردم با زمامدار جامعه اسلامی ارتباط داشته باشند حرفشان را به گوش او برسانند دردهایشان را برای او تشریح بکنند طبیعی است که این حاکم جامعه اسلامی با دردهای مردم آشنا می شود و در صورتی که حسن نیت داشته باشد امکان کمک به مردم و گشودن گره های مردم برای او پیش می آید در حالی که طاغوت های عالم اینجور نبودند طاغوتهای عالم  درد مردم را درک نمی کردند، زجرهای مردم را آنها نمی کشیدند، گرسنگی مردم را آنها نمی فهمیدند که یعنی چه، کمبودهایی که برای مردم وجود داشت برای آنها اصلا مفهوم نداشت حتی در کشورهایی که به حسب ظاهر با شیوه های اشتراکی اداره می شود همه چیز باید از سوی دولت به مردم داده بشود و مردم در یک حدی در مضیغه های اجتماعی شبیه هم هستند طبقات حاکمه آن کسانی هستند که در راس جامعه هستد از حال آنها خبر ندارند جامعه اسلامی و حکومت اسلامی اینجوری نیست شما توی خانه امام هم که می روید، امامی که مردم او را بر شخص خودشان و فرزندان و وجود خودشان ترجیح می دهند، می بینید که زندگی، همان زندگی مردم متوسط و پایین است.فرش همان فرش است خوراک همان خوراک است، تنگناها، همان تنگناهاست مضیغه ها همان مضیغه هاست اگر مردم نفت سفید کم دارند خانه امام هم مورد احتیاج است کم هست، اگر بعضی اجناس و لوازم در اختیار مردم نیست امام هم همان مضیغه و همان کمبود در خانه اش محسوس است، با مردم خود یکسان است.

زندگانی حضرت علی(ع)

البته نمونه علی تر و بارزتر زندگی امیرالمومنین(ع) است که می فرماید: آیا من خودم را قانع کنم که به من بگویند تو امیرالمومنین هستی؟ اما با آنها در سختی ها ،گرسنگی ها، رنج ها شریک نباشم. زندگی امیرالمومنین از لحاظ خوراک، از لحاظ پوشاک و مسکن در حد زندگی پایین ترین مردم است که این مخصوص امیرالمومنین است، به عثمان بن حنیف می فرماید: شماها نمی توانید، این هنر، هنر طوری است آن قدرت امیرالمومنین در عثمان بن حنیف نیست ، اما کوشش کنید دامن خودتان را جمع کنید خودتان را آلوده نکنید این سمبل و رمز یک چنین حرکتی است که پیغمبران مظهر اعلای آن هستند در میان مردم، حاکم اسلامی باید درد مردم را بداند، باید حرف مردم را بداند، گره های کار مردم را بشناسد تا بتواند دنبال گشودن این گره ها حرکت کند. دنباله همین جملات در این خطبه می فرماید: خدای متعال پیغمبران را دارای اراده های مستحکم و نیرومند قرار داد، هرچه اراده آنها مستحکم و نیرومند قرارداد، هرچه اراده آنها محکم هست ظاهر آنها ضعیف و در چشم مردم دور از نشانه های قدرتمندانه و متکبرانه است.چقدر متکبرین دنیا هستند که در باطن آنها هیچ اراده انسانی نیست مردمان ضعیف، ضعیف سرپنجه قدرت،ضعیف سرپنجه فساد و شهوت، ضعیف سرپنجه قدرتهای بزرگ جهانی، اما در مقابل مردم خودشان در مقابل مستضعفان در مقابل مظلومان و ضعیفان گردن کلفت، سربرافراشته و قدرتمند هستند. انبیا عکس این هستند، در مقابل مردم مستضعف بسیار فروتن و افتاده اما در مقابل دشمنان خدا، درمقابل مانع های بزرگ سرسخت و پولادین بودند. قناعتی در آنها است که چشمها و دلها را پرمی کند، چشم گرسنه ای دیگر ندارند که دنبال نعمتها و شهوت های دنیا بگردد تا هرجا نعمتی هست برای خودش جمع بکند، آن چنان برخودشان سخت می گیرند که هرکس ببیند چشم او آزرده می شود هر کس بشنود گوش او آزرده می شود، غلام امیرالمومنین(ع) نقل می کند می گوید: به حضرت گفتم یا امیرالمومنین شما پیر شدید این نان خشکیده ای که شما با سرزانو می شکنید و ذره ذره توی دهانتان می گذارید این دیگر مناسب شما نیست بگذارید یک مقدار نان گندم نرم و ملایم برای شما فراهم کنم که بتوانید بجوید.امیرالمومنین گفت نه، من رفتم یک مقداری آرد گندم درست کردم با روغن آمیخته کردم، در دسترس امیرالمومنین گذاشتم که شاید امیرالمومنین از این غذا میل کند و یک مقداری آسایش پیدا کند، امیرالمومنین وقتی که فهمید مرا عتاب کرد گفت چرا این کار را کردی و بعد آن کیسه ای را که در آن غذا و آرد جو مخلوط با سبوس را در آن گذاشته بود سرش را بست و مهر کرد که مبادا چیز دیگری مخلوط آن بکنم بعد من با خودم گفتم که من دیگر چرا اصرار بکنم، اصرار بکنم، غذای خوب ببرم تا امیرالمومنین بدون اطلاع از غذای خوب بخورد اما گناهش به گردن من باشد چون امیرالمومنین راضی نیست دیگر این کار را نکردم این وضع زندگی امیرالمومنین بود .این خصوصیت بسیار بارز و مهمی است، در مقابل مردم فروتن بودن، مردم را بزرگ دانستن، به مردم بی اعتنایی نکردن که نقطه مقابل اینها را انشاالله در ترسیم چهره طاغوت و امام باطل خواهم گفت که چگونه به مردم بی اعتنایی می کنند، امروز نمونه هایش را در دنیا دارید می بینید.

زمامداران جائر

ملتها دست خوش هوس ها و هواهای حاکمان و زمامداران جائر در گوشه و کنار دنیا، چرا که برای آنها مطرح نیست منافع ملتها است و چیزی که برای آنها جز آن مطرح نیست منافع شخص خودشان است با مردم تکبر ورزیدن به مردم بی اعتنایی کردن به منافع مردم، فکر نکردن و فقط به منافع خود فکر کردن، امروز یک رفراندومی اگر در دنیا انجام بگیرد شما فکر کنید از این چهار پنج میلیارد انسانی که در دنیا هستند چند نفر رضایت خواهند داد که کارترها و ریگان ها و امثال ریگان ها در سراسر دنیا در راس حکومت باشند.چند نفر آدم راضی خواهند بود که این جنگ افروزان، این غارتگران، ستمگران، به حقوق ملتها و انسانها که دیگر همه دنیا این را فهمیدند سرکار باشند برای خاطر اینکه اینها در خدمت مردم نیستند مردم هم با اینها نیستند آنجایی که مردم کسی را پیدا کنند که در خدمت آنها برای آنها دل می سوزاند، برای آنها اشک می ریزد مردم با همه وجود نسبت به او علاقه مند و شیفته می شوند. یک نمونه اش را شما در ایران دارید می بینید من نمی دانم در دنیا نمونه دیگری دارد یا نه، مردم عاشق امام هستند امام عاشق مردم است.آن شبی که حادثه بهبهان اتفاق افتاده بود ما سرشب خدمت امام بودم در اتاقی که ما نشسته بودیم ایشان تشریف آوردند. اولین حرفشان اشاره به این حادثه بهبهان بود به مقداری با تلخی، با غم امام از این حادثه یاد می کردند مثل اینکه برای فرزند خود امام چنین حادثه ای پیش آمده. امام برای بچه خودش گریه نکرد برای بچه های مردم بارها گریه کرده است. به امام عرض کردم (شاید این یک بار دیگر اینجا گفته باشم) یک خانمی در تبریز به من گفت که پسر من در دست عراقی ها اسیر بوده و اخیرا شنیدم که پسر اسیرم را شهید کردند آمدم به شما بگویم به امام بگویید از بابت بچه های ما ناراحت نباشد ما به فکر امام هستیم و سلامتی امام را می خواهیم من خدمت امام آمدم این را گفتم آن چنان قیافه امام متغیر شد و اشک به چشم امام آمد که دیدن قیافه امام انسان را متاثر می کرد این دلی است که به حال مردم می سوزد متقابلا مردم نسبت به یک چنین عنصری به چنین دل مهربان و عطوفت با همه وجود عشق می ورزند مخصوص شما هم نیست، مخصوص مردم ایران هم نیست همه ملت هایی که از امام نامی شنیده اند و معرفتی ولو کم نسبت به این بزرگوار دارند همین احساس را دارند چون می دانند موجودی است در خدمت انسانها برای منافع مردم، در صف مردم، در مبارزه مستکبرین و مستضعفین در صف مستضعفین قرار دارند این خصوصیت ممتاز حاکم اسلامی است شما ببینید دنیا از چه رنج می برد؟ مردم در دنیا مصیبت های زیادی دارند رنج های زیادی دارند یک قسمت از این مصیبت ها و رنجها از ناحیه زمامداران است. یک بخش عمده ای شاید بشود گفت و مهمترینش مربوط به زمامداران جائر و فاسد است.

صفات حاکم جائر

چه چیز در این زمامداران فاسد و جائر مردم را اینقدر زیر فشار قرار می دهد.زندگی را این قدر تلخ می کند، فسادها و ظلمها را به وجود می آورد، چیست؟چه صفتی در زمامداران است که این همه بدبختی و فساد و نابسامانی برای مردم دنیا به وجود می آورد؟وقتی نگاه کنی می بینی چند چیز بیشتر نیست، اولش جهل و جهالت، غالبا مردمان جاهل، دور از معرفت، دور از فهم حقایق وجود انسان از این قبیل.سپس آلودگی اخلاقی آلودگی به فساد، به غرور، به شهوت، به حسد و بخل، به تنگ نظری و تندخویی، به تکبر و آلودگی های گوناگون و بعد استکبار و گردن کشی، غرور بی اعتنایی به مردم، اهمیت ندادن به منافع مردم، بی خبر بودن از حال مردم، اهانت به انسان ها، ارزش انسانها و کرامت انسان را نادیده گرفتن،دنبال منافع شخصی و مادیات دویدن و از این قبیل است.یک مجموعه چهار پنج تایی از صفات و خصلت های هست که چون در حکومت های جور در اغلب کشورهای دنیا این صفتها وجود دارد مردم دنیا دچار بدبختی و رنج و مصیبت و درد از ناحیه زمامداران هستند.حاکم اسلامی هیچ کدام از این صفتها را ندارد. آن کسی که شایسته حکومت در راس جامعه اسلامی هست آن انسانی است که هیچ کدام از این صفات را ندارد که الآن ذکر کردیم پیغمبران استکبار ندارند، علم دارند، حکمت دارند، تزکیه اخلاقی دارند، در خدمت مستضعفان هستند، در میان مستضعفان هستند. برای خودشان اجر نمی خواهند، این خصوصیات است امیدواریم که بتوانیم این را یک الگو قرار بدهیم همه مردم در جامعه اسلامی باید چهره پیغمبران را الگو قرار بدهند و خودشان را به سمت این الگو به حرکت دائمی عادت بدهند.

لزوم جهاد مستمر برای رسیدن به قله کمال

همه شما برادران و خواهران این صفت ها و خصلت ها را که برای حاکم اسلامی ذکر شده و در قرآن است(عرض کردم شاید نزدیک به ده برابر این صفت و خصوصیت مهم و ممتاز می شود شمرد برای پیغمبران که مجال نیست که همه را بشمارم) اگر این را به صورت یک فهرست کاملی در بیاوریم یک چهره ای ترسیم کنیم خودمان را نزدیک به آن چهره کنیم این همان حرکت به سمت تقوا و تکامل است و من از شما برادرانم و خواهرانم در اینجا و در سراسر کشور و در همه جهان اسلام می خواهم که یک جهاد مستمری را شروع کنید، برای رساندن خود و رساندن دیگران به این قله کمال، حرکت، تقوا، اینکه در قرآن به ما می گویند (اتقواالله) تقوای الهی یک چنین حرکتی را با خود به دنبال دارد پروردگارا به محمد و آل محمد ما را در این حرکت موفق بدار(آمین حضار).

اللهم اغفر للمومنین و المومنات والمسلمین و المسلمات,الاحیا منهم والاموات تابع بیننا و بینهم باالخیرات.


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۰۱
موذن جامعه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی