انقلاب نامه

بی تو ما ماندیم و راهی ناتمام

انقلاب نامه

بی تو ما ماندیم و راهی ناتمام

بازخوانی مواضع و اصولی که رهبران نهضت در ابتدای انقلاب بیان کردند
بایگانی

شهید بهشتی: مذاکره کننده، معامله گر،ملعون

يكشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۲۲ ق.ظ

مبارز سیاسی کسی است که تا مرز جهاد مسلحانه جلو نمی رود اما هر جا دستش برسد یک ضربه سیاسی بر دشمن می زند، سیاسی کار کسی است که می آید در گود سیاست، اگر دید هوا پس است بعد می رود با دشمن به گفتگو می نشیند بلکه یک آوانس بدهد یک آوانس بگیرد. این نوع فعالان سیاسی از نظر امام و خط امام مطرود، مردود و حتی ملعون هستند. برای خط امام (نه خط سازش)مبارز، مبارزه اش هر قدر می خواهد باشد، درجه مبارزاتش هر قدر می خواهد باشد اما اصالت داشته باشد. معامله گر نباشد، اهل داد و ستد سیاسی مطلقا نباشد. بنابراین ویژگی "نه" اش را هم بخاطر بسپاریم که "خط امام، طرد خط سازش است". ویژگی سوم در دوران مبارزه در میان دوستانمان حتی دو نوع تفکر وجود داشت هنوز هم هست. این اتفاقا مسئله روز هم هست اینجا می گویم که بماند.

- یک معنی سازش این است که کسانی بروند با آمریکا وارد مذاکره شوند و بخواهند یک امتیاز به نفع خودشان از آمریکا بگیرند یک امتیاز به آمریکا بدهند. اینها عاشق قدرتند می خواهند به قدرت برسند

.

- سازش می کند با آمریکا بر سر چی؟ سازش می کند بر سر دادن منافع و مصالح ملت و گرفتن امتیاز برای شخص یا گروه خودش، این نوعی سازشکاری است.

- عقیده دیگر این است که نه با دشمن و نمایندگان دشمن در مورد مقتضی می توان و شاید باید روبرو شد، اما با قدرت نه به قصد استمداد و کمک گرفتن. به قصد قدرت نشان دادن، آگاهی نشان دادن.

- من معتقدم در میدان سیاست و مبارزه و انقلاب ، یک انقلابی، می تواند با نمایندگان دشمن حرف بزند. به یک شرط، به شرط اینکه در این حرف زدن ذره ای از او چیزی نخواهد، هیچ چیز از او نخواهد. نه نظر بخواهد، نه کمک بخواهد.


سخنرانی منتشر نشده ی شهید بهشتی 

امام می گوید آن مبارز سیاسی و اجتماعی تا وقتی کارش ارزش دارد که یک لحظه سازش را با دشمن تحمل نکند. فرق است بین مبارز سیاسی و سیاسی کار، من همیشه می گفتم، دوستان این دو تا را از هم جدا کنید. اصطلاح سیاسی کاری را این نوجوان های داخل خط انقلاب خوب درک می کنند که فرقش با مبارزه سیاسی چیست. 

مبارز سیاسی کسی است که تا مرز جهاد مسلحانه جلو نمی رود اما هر جا دستش برسد یک ضربه سیاسی بر دشمن می زند، سیاسی کار کسی است که می آید در گود سیاست، اگر دید هوا پس است بعد می رود با دشمن به گفتگو می نشیند بلکه یک آوانس بدهد یک آوانس بگیرد. این نوع فعالان سیاسی از نظر امام و خط امام مطرود، مردود و حتی ملعون هستند. برای خط امام (نه خط سازش) مبارز، مبارزه اش هر قدر می خواهد باشد، درجه مبارزاتش هر قدر می خواهد باشد اما اصالت داشته باشد. معامله گر نباشد، اهل داد و ستد سیاسی مطلقا نباشد. بنابراین ویژگی "نه" اش را هم بخاطر بسپاریم که "خط امام، طرد خط سازش است". ویژگی سوم در دوران مبارزه در میان دوستانمان حتی دو نوع تفکر وجود داشت هنوز هم هست. این اتفاقا مسئله روز هم هست اینجا می گویم که بماند. 

یک نوع تفکر این بود که ما باید لبه تیز مبارزه را متوجه استبداد داخلی بکنیم و به استعمار خارجی فعلا کاری نداشته باشیم، حتی با آنها تماس داشته باشیم، گفتگو کنیم، قانعشان کنیم که به صلاح و صرفه آنها نیست که استبداد را در ایران حمایت کنند. دست حمایتشان را از سر این استبداد بردارند و مطمئن هم باشند که مبارزین خیلی سر به سر این استعمارگران نخواهیم گذاشت این یک طرز تفکر.  

لیبرال ها در ایران سمبل این طرز تفکر بودند و هستند و خواهند بود. بار دیگر تکرار می کنم که این بحث هایی است که در جلسات کرده اند این دیگر چیزی نیست که من بخواهم برای شما بگویم و "می گویند اینطور است" قلمداد کنم نخیر! می گویم اینطور است. در جلسات وقتی صحبت می شد به ما می گفتند که شماها ساده اندیشید. این عین تعبیری است که برای ما و حتی امام بکار می بردند. شماها از متون مبارزه ، اطلاعاتتان کم است. این ساده اندیشی است که ما بتوانیم هم با آمریکا در بیافتیم و هم با شاه؛ بهتر این است سر به سر آمریکا نگذاریم فعلا فقط با شاه در بیافتیم. بنابراین شعار این ها این بود. برای مبارزه با استبداد پر آب و تاب حرف زده اند و در بحث مبارزه با استعمار یا اصلا کلمه ای نیست یا خیلی رقیق و کمرنگ. این یک طرز فکر. 

یک طرز فکر دیگر در مقابل این قرار داشت و آن طرز فکر این بود که نه آقا استعمار و استبداد دستشان گردن هم است، مبارزه با استبداد از مبارزه با استعمار جدائی ناپذیر است شما اگر مبارزه با استعمار را بخواهید به مرحله بعد بگذارید (گام به گام) و بگوئید گام اول مبارزه با استبداد، گام دوم مبارزه با استعمار، تازه در مبارزه با استبداد هم که گام اول است گام به گام کار کنیم، حالا شورای سلطنت را قبول کنیم تا شاه برود، بعد آن وقت ببینیم تکلیفمان با شورای سلطنت چه می شود؟ آنجا هم گام به گام! 

این نظر دوم بود که گفت این ساده اندیشی است؛شما اگر بخواهید این ملت بپاخاسته را با یک پیروزی جزئی که شاه برود دلخوش کنید و بگوئید که حالا روی یک سکوی مطمئن قرار گرفتید که می توانید از این به بعد پرواز کنید موشک آسا به اعماق فضا بروید، این خیال خام است. این ملت بپا خواسته را باید یک پیروزی قطعی به او نشان داد. باید هم شاه برود، هم سلطنت برود هم آمریکا برود و یکجا با هم ولو قربانی بیشتر بدهیم از این بالاتر سخن امام این بود ولو سرکوب کنند همه ما را، بگیرند و بکشند و نابود کنند، برای اینکه ما می میریم اما آرمانمان زنده خواهد بود "خط امام"، "خط سازش" دو تا خط، اینجا هم یک سومی پیدا کرد. قرار بوده این هم بی سوم نماند، اما سومش با آن یکی ها فرق دارد. دقت کنید وقتی می گوییم سازش، سازش دو معنی دارد لازم می دانم موکدا توجه همه شما را به این دو معنی مختلف سازش جلب کنم. 

یک معنی سازش این است که کسانی بروند با آمریکا وارد مذاکره شوند و بخواهند یک امتیاز به نفع خودشان از آمریکا بگیرند یک امتیاز به آمریکا بدهند. اینها عاشق قدرتند می خواهند به قدرت برسند. می خواهند جای شاه را بگیرند؛ شاه برود یک فرد دیگری به عنوان دیگر به جای او بیاید. آنچه از آمریکا می خواهد جابجا شدن مهره است این مهره برود این مهره بیاید. سازش می کند با آمریکا بر سر چی؟ سازش می کند بر سر دادن منافع و مصالح ملت و گرفتن امتیاز برای شخص یا گروه خودش، این نوعی سازشکاری است. این آقایانی که من گفتم این ها از این قبیل سازشکارها نبودند . اینها انصافا تا آنجا که من آنها را می شناسم ناآگاهی که نمی خواست خیانت کند تا خودش به نوائی برسد. فکر می کند راه پیروزی ملت این است؛ ولی بالاخره تا کی؟ بالاخره با نمایندگان دشمن وقتی صحبت می کند، این طور صحبت می کند که از آنها استمداد می کند. (دقت کنید) برای سرکوب کردن شاه از آمریکا می خواست استمداد کند، کمک بگیرد. 

واقعا هم دلش به حال ملت می سوزد، واقعا عقیده اش این است که دارد به ملت خدمت می کند و واقعا آن موقع و موقف و موضع قاطعانه اول را ساده اندیشی تلقی می کند. خودش را مرد سیاست می داند، آگاه می داند. سازش او به این شکل است که می رود با نمایندگان آمریکا یا غیر آمریکا به سخن می نشیند که این شاه را ولش کنید، یا این سلطنت را ول کنید بگذارید این ملت این دشمن ملت را سرکوب کند. چه کار دارید به کار این ملت. ما هم روابط خودمان را با شما روابط حسنه خواهیم داشت؛ سازشش این طوری است. این نوع دوم از سازش این آقایان. گروه هایی که نام بردم ، نوع سازششان این سازش دوم مصلحت جویانه بود. ولی خط امام هم نوع اول سازش را که همه رد می کنند، رد می کند، هم نوع دوم سازش را. می گوید تا گرمای انقلاب و هیجان انقلاب در مردم هست باید تکلیف شاه، تکلیف کل رژیم سلطنتی و تکلیف حامیان و پشتیبانان این رژیم را یکسره معین کرد. این خط امام، منتهی در اینجا دوستانی که در خط امام هستند در یک مورد با هم اختلاف نظر داشتند هنوز هم دارند. عده ای از این دوستان اصولا هر نوع گفتگو با دشمن را خطا و غلط می دانند. معتقدند ما که می خواهیم دشمن را سرکوب کنیم، اصلا با او روبرو نشویم این یک نوع عقیده است. 

عقیده دیگر این است که نه با دشمن و نمایندگان دشمن در مورد مقتضی می توان و شاید باید روبرو شد، اما با قدرت نه به قصد استمداد و کمک گرفتن. به قصد قدرت نشان دادن، آگاهی نشان دادن. من با صراحت نظر خودم را در طول این مدت اعلام کردم ، من طرفدار این نظر دوم هستم؛ من معتقدم در میدان سیاست و مبارزه و انقلاب ، یک انقلابی، می تواند با نمایندگان دشمن حرف بزند. به یک شرط، به شرط اینکه در این حرف زدن ذره ای از او چیزی نخواهد، هیچ چیز از او نخواهد. نه نظر بخواهد، نه کمک بخواهد. چون کسی از دشمن انتظار کمک نمی تواند داشته باشد. پس چی؟ پس برای چی با دشمن رودررو بنشینند؟ برای اینکه آگاهی سیاسی، قدرت نفس، اعتماد به نفس، قدرت ایمان و قدرت برخورد خودش را به دشمن نشان بدهد و او را مرعوب کند. من به این تاکتیک معتقد بوده ام و هستم و خواهم بود. من همان طور که با زهد فروشی در سایر شئون اجتماعی روحم سازگار نبود و نیست، با این زهد سیاسی هم روحم سازگار نیست. این را ضعف نفس می دانم ؛ مبادا بگویند که اینها هم با آمریکایی ها حرف می زنند، این ضعف نفس است. وقتی انسان در یک انقلاب مسئولیت دارد باید شجاعت داشته باشد با دشمن بنشیند و حرف بزند حالا چی بگوید؟ مهم این است که چه بگوید و چگونه بگوید؟ ما در گفتگوهایی که در این 16، 17 ماه مسئولیت پذیرفتن در انقلاب اسلامی ایران(که از جانب امام مستقیما مسئولیت داشتیم ، قبلا که مسئولیت عام همگانی را همه مان داشتیم. از ماه آبان به این طرف که شورای انقلاب هسته اش به وجود آمد و در آذر رسما تشکیل شد) وقتی صحبت این حرف ها پیش می آمد در جمع شورای انقلاب سه نظر وجود داشت، یک نظر اینکه با آمریکایی ها به صحبت بنشینیم، با انگلیسی ها به صحبت بنشینیم، با سران ارتش به صحبت بنشینیم و شاید به یک نقطه نظر جدیدی برسیم. من با این مخالف بودم ؛ من می گفتم ما باید نقطه نظرهایمان را قبلا براساس معیارهای انقلاب انتخاب کنیم، بعد با هر کسی صحبت کنیم. باید وقتی آنجا می نشینید قاطع حرف بزنید. نظر دوم این بود که نه آقا اصلا حرفش را نزنیم، آن وقت بدنامی برایمان پیدا می شود می گویند با آمریکایی ها حرف زدند. من با این هم مخالف بودم، این را هم ضعف نفس می دانستم ، می گفتم چه می گویید آقایان؟ شما خودتان با این آمریکائی ها حرف نمی زنید آن وقت واسطه های دست دوم و سوم برایتان خبر می آورند و خبرمی برند این چه کاری است؟ اینها دغلی می کنند خودتان حرف بزنید، شجاع باشید، نظر سوم این بود که با آمریکایی ها، با سران ارتش، با انگلیس ها، با آلمانی ها، با همه اینها، با ژاپنی ها، ما به عنوان اعضای شورای انقلاب حق داریم روبرو شویم، حرف بزنیم، سخن بگوییم، اما به یک شرط، به شرط اینکه در این برخوردها حس کنند یک سرسوزن از آنها چیزی نمی خواهیم. به شرطی که حس کنند ما از موضع قدرت با آنها روبرو هستیم، به شرطی که در هر برخوردی ما یک پیروزی روانی به دست بیاوریم . من به عنوان یک تجربه موفق مبارزاتی این را در تاریخ ایران می خواهم بماند و نسل جوان انقلابی ما این را به عنوان بشنود که بدون استثناء در تمام این چند برخورد پیروز شدیم، دشمن را ضعیفتر کردیم. به دوستان عرض کردم در آن گفتگو و سخن عمومی که از رسانه های گروهی منتشر شد گفتم در یکی از این برخوردها یکی از همین آمریکایی ها که به عنوان سبک شناس معرفی کرده بودند. که یک آدمی که درباره ایران مطالعات دارد به ملت ایران علاقه دارد ولی ما حرفمان این است که اینها معمولا آدم های خالص نیستند، (غالبا هم مامور سیا از آب در می آیند) گفتند این اصرار دارد با برخی از اعضای شورای انقلاب صحبت کند. صحبت شد، تصمیم بر این شد که صحبت کنیم. من قرار بود با او صحبت کنم. یکی از همین آقایان آوردنش آنجا، البته بگویم که من برای حفظ عزت و قدرت یکی از چیزهایی به کار می بردم این بود چون آن موقع ما دفتر و دبیرخانه نداشتیم، می گفتم هر کس با ما می خواهد حرف بزند به خانه بیاید، ما به جایی نمی رویم . این را بعضی از دوستان خیال می کردند که من به عنوان تکبر علمایی این را می گویم. به آن ها گفتم دوستان این طور نیست من به عنوان حفظ عزت یک مسلمان این را می گویم؛ حتی سران ارتش تقاضای دیدار داشتند، گفتم در خانه اشکالی ندارد هیچ جا نمی رویم. گفتند این ها از نظر امنیتشان می ترسند، گفتم نیایند برای حفظ عزت و اینکه از موضع قدرت برخورد کنیم معتقد بودم که حرفی دارند انجا بیایند. ما که با انها حرفی نداریم همین اولین برخورد به انها نشانه بی نیازی ما بود. به هر حال این آقا هم آمد اینجا صحبت کند، مختصری این را مکرر گفته ام خاطره بسیار جالبی است هنوز هم برای خودم زنده است. وقتی پیرامون مشکلات انقلاب و پیروزی این انقلاب مقداری بحث کرد، ارتش شاه را به رخ ما کشید، گفت شما فکر نمی کنید یک ملت بی سلاح را دارید با یک ارتش پانصد هزار نفری از بیخ دندان و فرق سر تا نوک پا مسلح با بهترین سلاح ها روبرو می کنید؟ گفتم چرا می دانم ولی شما هم فکر نمی کنید که این ارتش، ارتشی است که به آسانی از شاه جدا می شود؟ گفت فرض کنید که نصف اینها از شاه جدا بشوند دویست هزار تای اینها وفادار شاه بمانند. فکر نمی کنید که کشتارهای میلیونی راه بیندازند. همین شماها را، همین تو را می گیرند در آن نابود می کنند، در این جا بود که هیچ ضابطه و هیچ بیانی نمی توانست این پیام را با آن روحیه و احساس به این آمریکایی نماینده ی استعمار منتقل کند. واقعا با یک هیجان و روحیه گرم به او گفتم می فهمی چه می گویی؟ آیا شنیده ای عاشقی را از معشوق خود بترسانند؟ این جمله خیلی برایش تعجب آور بود ما داریم بحث سیاسی می کنیم بحث عشق و عاشقی نمی کنیم. گفت نمی فهمم چه می خواهید بگویید. گفتم: من که می گوییم شما مادی های ماتریالیست غربی نمی توانید انقلاب ما را درک کنید برای همین هست. باز جا خورد گفت: اینها چه ربطی به هم دارد یکی عشق و عاشقی، یکی ماتریالیست . اینها چه ربطی به هم دارد؟ گفتم شما مادی فکر کن وقتی صحبت مرگ و شهادت برایتان پیش می آید، افق در برابر چشمانتان تاریک می شود. اما باید به تو بگویم برای ملت بپاخاسته ی ما که مسئولیتهای بزرگ را به عهده گرفته ایم شهادت عشق است و آرمان. شما ما را از معشوق می ترسانید؟ و سخن به همین جا پایان یافت و بعد آن آقایی که با این آمده بود به او گفتم: چه یافتی؟ گفت: این جمله آخر او را مایوس کرد. بله با دشمن سخن بگو و او را از خود مایوس کن، دندان طمع دشمن را بکن. من این را یک روش بسیار مفید و پیروزمندانه در مبارزه می دانم. خط امام ، خط نفی سازش ، هم به آن معنی خائنانه اش و هم بر آن معنی مصلحت جویانه اش است. و خط برخورد قوی با دشمن. منتهی ایشان در برخی موارد معتقدند که خودشان اصلا باید در دسترس دشمن قرار نگیرند، دشمن باید فکر کند که اصلا نمی تواند امام را ببیند، آنوقت به دوستان می گویند عیبی ندارد. گاهی به ما می گویند شما را نبینید، آن یاران شما را عیبی ندارد، اینها دیگر تاکتیک های مختلف برای مواقع مختلف است، ولی اصل ثابت است. در همین رابطه به شورای امنیت نظر عموم دوستان اعضای شورای انقلاب این بود که نماینده ایران به شورای امنیت برود و آنجا فجایع شاه را برملا کند، شاید به اتفاق آرا آقای بنی صدر هم که آن موقع وزیر خارجه بود اصرار داشت که باید برود وقتی به قم رفتیم و مطلب را با امام در میان گذاشتیم، ایشان گفتند نه، نروند. حتی اگر وزیر خارجه ما برود من در هواپیما، در آسمان هم که باشد اعلام می کنم که دیگر وزیر خارجه ما نیست. من به ایشان عرض کردم آقا شما از برخورد مستقیم با دشمن جلوگیری نمی کردید،گفتید عیبی ندارد. اینجا چه مصلحتی است؟ (خوب دقت کنید) ایشان حضور در آنجا را به عنوان قدم اول در راه پذیرش راه حل پیشنهادی آمریکا تلقی می کردند. می گفتند: این مقدار هم باید آمریکا از ما قبول نشناسد و نیاید . بداند که ما سرسختانه می ایستیم. تجربه های بعدی هم نشان داد که تشخیص امام در اینجا تا چه حد مفید بود. ما در مراحل بعد دیدیم که این آمریکایی مغرور چگونه با تواضع بیشتر وارد میدان شد. خط امام از نظر برخورد با استبداد و استعمار و دشمنان و اصالت انقلاب اسلامی ما خط قدرت و برخورد با شجاعت و قدرت و پیروزمندی و نه خط سازش، نه در شکل سازش خائنانه و نه در شکل سازش مصلحت گویاست. اینها بحثی از ویژگیهای خط امام در برخورد ایدئولوژیک، در برخورد اجتماعی و تاکتیک مبارزه مسلحانه و سیاسی و در برخورد با دشمن و کیفیت روابط مبارزین و انقلابیون با دشمن بود که توانستیم در این دیدار به عرض شماها برسانم. امیدوارم فشرده این مطلب به خاطرها بماند و راهگشای ادامه راهمان برای آینده ما باشد والسلام.                 

 

 این سخنرانی در روزنامه ی سه شنبه 19 آبان 60 جمهوری اسلامی چاپ شد.

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۰۱
موذن جامعه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی