انقلاب نامه

بی تو ما ماندیم و راهی ناتمام

انقلاب نامه

بی تو ما ماندیم و راهی ناتمام

بازخوانی مواضع و اصولی که رهبران نهضت در ابتدای انقلاب بیان کردند
بایگانی

۴۲ مطلب در تیر ۱۳۹۳ ثبت شده است

در حساسترین لحظات کردستان ، آقای وزیر کشور وقت ، یک افسر توده ای مارکسیست زندانی را که مبارز بوده یعنی آقای دکتر یونسی، ( که مبارز بودنش قابل تقدیر است و زندانی رژیم بوده که آزاد شده) بسیار خوب، اما آیا باید او را به عنوان استاندار کردستان هم در حکومت جمهوری اسلامی فرستاد؟ آیا شما ملت می توانید این را تحمل کنید ؟ (مردم : تکبیر) این درست در فروردین سال گذشته و حدود 40 روز از پیروزی انقلاب گذشته اتفاق افتاد کردستان شلوغ شده است. امام فرموده اند ، بروید . مرحوم آیت الله طالقانی ، بنده و اقای هاشمی رفسنجانی و آقای بنی صدر رفتیم آنجا ، اعضای شورای انقلاب برای رسیدگی به وضع به آنجا رفتیم. وزیر کشور هم با یک عده آمد ، همراهانش عموما مارکسیست. گفتیم اقا اینها چه کسانی هستند دنبال شما؟ گفتند: چون اوضاع و احوال ناجور است ، اینها آمده اند که ما را یازی کنند. بعد که به تهران برگشتیم و دیدیم یکی از این همراهانشان اقای دکتر یونسی مارکسیست بود که حالا به عنوان استاندار برایش حکم صادر شد و ما گفتیم: چرا کردید؟ این کار را نکنید. این را بگذاریدش کنار ، آن وقت می گفتند: دخالت می کنند در کار ما. مراکز تصمیم گیری و قدرت متعدد نمی گذارد مملکت اداره شود. این حرفها را که یادتان می آید. و ...ما خون دل می خوردیم و علی وار سکوت می کردیم(در بیرون) و (در داخل ) فشار می آوردیم که آقا، این نباید آنجا باشد ، فشارها موثر واقع شد ، این آقا را از آنجا برداشتند. اما بعد از کشتن سهراب ، داروی بیهوشی چه سود؟ یک استاندار توده ای مارکسیست وقتی آنجا می رود ، خود به خود باید چه کار بکند؟ خود به خود چه کار می کند؟همین حزب دمکرات همین کومله ها به همین ها قدرت می دهد که قدرت هم داد و فاجعه را به وجود آورد. این مسئله است این مسئله زمان ماست و به دنبال این ، من ، با دو گروه سخن دارم: 1- به همه کارمندان دولت و به همه تحصیل کرده های منتظر سمت و پست عرض می کنم، ما مصممیم از این به بعد کسانی را به کارهای حساس بگماریم که نسبت به دین و ایمان آنها به اسلام و انقلاب پیروزمند اسلامی اطمینان داشته باشیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۳ ، ۱۶:۵۳
موذن جامعه

دیگر قابل تاخیر نیست و آن مسئله این است که خوب انقلاب اسلامی پیروز شد. رهبر ، رهبر اسلامی. ملت ، ملت اسلامی. خطوط انقلاب: اسلامی و با این صفات پیروز شد. رژیم منفور را بیرون کرد. آمریکا را شکست داد ، اروپا را عقب راند . روسیه و چین را سر جایشان نشاند. اما مدیریت مملکت تکلیفش چیست؟دوباره همان دوستانی که در راهپیمائی ها می گفتند: آقا توده ها را شما به حرکت دربیاورید ، ولی نظم و اداره تشکیلاتش را بدهید دست ما ، چون ما ، بهتر بلد هستیم. همچنین بازبون بازبونی و گاهی بی زبونی می فرمودند که آقا اداره مملکت را دیگر بسپارید دست ما ، که مردان این میدان هستیم. شما هم خوب ، تشریف دارید ، ملت تشریف دارند ، امام تشریف دارند، روحانیت مبارز تشریف دارد. همه تشریف دارید، قدمتان روی چشم، اما مسئولیت اداره مملکت را (منطق هم همین را می گوید) باید به دست چه کسی داد؟ به دست آنها که کاردان باشند، خوب آقا این کاردان ها ، مسلمان هم حتما باید باشند یا نه؟ اگر مسلمان باشند ، البته اولی است اگر هم نشد، مسلمان باشند، مملکت را نمی شود به حال خودش رها کرد، اداره کشور را نمی شود به حال خودش گذاشت. خوب چه عیب دارد؟ چند صباحی این غیر مسلمان ها و ضد اسلام ها هم در این پستهای حساس باشند؟ عیبی ندارد؟ حالا از شما مردم نجف آباد که در این انقلاب ، سهمی بزرگ داشته اید و جزو مراکز مقاومت ایران وده اید، می پرسم، شما در طول انقلاب به یک چنین آینده ای راضی بودید؟(مردم: نخیر..) خوب برای بله الله اکبر دارید برای نخیر چه دارید؟(مردم : تکبیر) تشخیص ما این بود که این نظر ، به هیچ عنوان از نظر وظیفه الهی که بر عهده داریم، قابل قبول نیست، از نظر اعتمادی که امام دارد ، قابل قبول نیست، از نظر مهر و علاقه ای که امت دارد، قابل قبول نیست به همین جهت ما از همان اول تا به حال مقابل این طرز فکر ایستاده ایم. اینکه شما شنیده اید

در شورای انقلاب و در دستگاه مدیریت کشور اختلاف تهمت به دوستان ما هست، این درست است، راست است. بله اختلاف وجود دارد. اما شما را به خدا این اختلاف اصیل عالی را تنزلش ندهید در سطح اینکه آنجا جنگ بر سر قدرت است. این تهمت است. این یک دروغ است. نظیر دروغهای دیگر ، دوستان ما که عهده دار این مطلب هستند ، همواره با کراهت مسئولیتها را قبول کردند، چه خواستار آن قدرتی هستند؟ این آقای مهدوی کنی که الان وزیر کشور است شاید بیست بار ما از او خواهش کردیم.( به مناسبت اینکه آقای رفسنجانی نامزد انتخابات از تهران بود و صحیح نبود که دیگر ایشان وزیر کشوری باشد که مسئول اجرای انتخابات است، خواهش کردیم) که این مسئولیت را شما قبول کنید و ایشان گفت: نمی توانم. حتی کمیته را هم از دست من بگیرید من می خواهم همان یک روحانی باشم ، چرا به این چهره های عزیزی که همواره با احساس مسئولیت شانه زیر بار داده اند ، اینگونه تهمت زده می شود؟ مه ، از ناحیه دوستان ما ، من جنگ قدرتی سراغ ندارم ، ولی از ناحیه دوستان ما ، پافشاری بر سر این مسئله بر سر این مطلب و این راز است و مستقیم ماندن انقلاب . با منحرف شدن انقلاب دیده ام ،  بوده است ، هست و خواهد بود. برای اینکه اگر قرار باشد رای ملت هم ملاک باشد ، ملت ما به ما اجازه نمی دهد با آن روش سازگاری نشان بدهیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۳ ، ۱۶:۵۳
موذن جامعه

و انقلاب پیروز شد و رهبر انقلاب به وطن بازگشت. با آن شور و شکوهی که در تاریخ ایران نمی دانم آیا هرگز سابقه داشته است؟ یا نه؟ فکر نمی کنم. امام آمده است. ملت امام را پس از پانزده سال دوری و مهجوری ، در میان خود یافت. امام تعیین کننده همه چیز شد. به اعتبار اینکه فقیه است ، ولی است، و به اعتبار اینکه ملت ، بارها در راهپیمائی ها و قطعنامه ها، گفته بودند: آنچه امام بگوید ما همه همان را می گوئیم و آنچه او برای سعادت ما بخواهد ما همه همان را می خواهیم. چه کسی می توانست به اندازه این شخصیت والای اسلامی این مقدار اعتماد و اطمینان ملت را به خود جلب کند؟ چه کسی؟ شورای انقلاب را امام تعیین کردند. مشروعیت شورای انقلاب مستقیما از طریق نصب امام بود. از طریق انقلاب امام بود. اگر ملت به اینها اعتمادی داشت ، بیشتر از طریق اعتمادش به امام بود ، به خصوص که آن اولها اسمی هم گفته نمی شد ، ( روی مصالح امنیتی و مصالح دیگر) دولت موقت تشکیل شد، با پیشنهاد شورا و نصب امام ، مشروعیت دولت موقت ، از طریق امام بود و امت این مشروعیت را داد، اما از طریق امام. و امام مشروعیت را داد ، اما هماهنگ با امت.

تا آن وقت همه چیز ، چگونه بود؟ اسلامی بود، همه چیز از مبدا فکری و روحی و احساسی مایه می گرفت، از مبدا قرآن ، از مبدا وحی ، از مبدا دین ، از مبدا خدا غیر از این است؟ این مقدار که بر شما عرض کردم، فکر می کنم ، کاملا دیگر روشن است،اما مسئله ای که عرض کردم مسئله زنده است این است: اما به خصوص دو گروه به آن عمیقا توجه بفرمائید: یک گروه کسانی که تا آن تاریخ نتوانسته بودند، انقلاب اسلامی را با هویت اسلامیش بشناسند و بپذیرند و یک گروه جوانان و انسان ها و برادران و خواهران مومن به اسلام و انقلاب اسلامی که می خواهم مسئولیت خطیر شان را امشب به آنها گوشزد کنم ، این دو گروه خوب توجه کنند، از آن تاریخ انقلاب با یک مسئله روبرو شد ، این مسئله تا امروز هم به صورت کامل حل نشده ، اما وقت حل شدن و حل کردنش قطعا فرارسیده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۳ ، ۱۶:۵۲
موذن جامعه

محاسبه های قبلی این بود: روز عید فطر که حدود 200 هزار نفر راهپیمائی کردند ، آیا راهپیمائی روز 4 شوال(16 شهریور) می تواند به اندازه ی همان جمعیت بیاورد که لااقل شکوه آن شکسته نشود؟ این سوالات افرادی بود که خودشان را وارد می دانستند ، و نبض جامعه را در دست خودشان می پنداشتند. ولی تجربه نشان داد که آنجا که عامل نیرومند مذهب به کار می افتد محاسبه ها از کار می افتد، چقدر جمعیت آن روز آمد؟ بیش از یک میلیون نفر در این دومین راهپیمائی پرشکوه شرکت کردند. آن روز دوستان خواستند که من سر پیچ شمیران نماز را به جماعت بخوانم. نماز خواندم و گفتند: مسئولیت جهت دادن هم به عهده تو.

با عده ای از دوستان روحانی( از اعضاء جامعه روحانیت مبارز تهران بودند) حرکت کردیم، من به نظرم رسید که جمعیت را به سمت میدان آزادی ببریم. از پیچ شمیران تا میدان آزادی خیلی راه بود. عده ای غرغر کردند ، گفتند: مردم خسته شده اند و یا خسته می شوند. گفتم: بالاخره می رویم، و باید این راهپیمائی ادامه داشته باشد و تا غروب به آنجا می رسیم. رفتند ، آنجا ، مقدمات سخنرانی را فراهم کردند. همین طور که بین راه می رفتیم ، برخورد می کردیم به کامیون های مسلح و دو شب قبل هم گفته بودند، رژیم در روز 5 شنبه آماده برای شلیک و حمله است. همه بی اعتنا به این تهدیدها می رفتیم، زنها ، این خواهران شجاع ، دلیر ، زنده شده این انقلاب ، آن روز غوغا کردند. بخش عظیمی از جمعیت را خواهرها تشکیل می دادند. آمدند تا میدان آزادی. آنجا تدارکات نظامی از همه جا بیشتر بود و در عین حال اینها با مشت گره کرده در برابر این تدارکات ، شجاعانه شعار می دادند. انقلاب شده بود ، انقلاب، انقلاب چی؟ انقلاب اسلامی . خوب ، حرکت ادامه یافت گاهی کشمکش بود ، گروههای ملی گرا در تنظیم برنامه راهپیمائی خبر می دادند که خوب است، مدیریت دست ما باشد ، برای اینکه شما آقایان اهل تشکیلات و اداره نیستید، توده مردم هم که تشکیلاتی ندارند ، پس بگذارید ما تشکیلاتی ها کار را اداره کنیم. پاسخ جوانها این بود که به این آقایان بگوئید : به عنوان بخشی از مردم ، تشریف بیاورید ، ما با همه بی تشکیلاتی مان و با همه نداشتند سابقع تشکیلاتی ، عرضه راه انداختن یک راهپیمائی را داریم. غصه اش را نخورید. راهپیمائی های پرشکوه یکی پس از دیگری پرشکوه تر و پرجمعیت تر ادامه یافت. تا نوکر استعمار فرار کرد. پیروزی به قطعیت نزدیک شده بود ، اما یکی از همین جناح های ملی ، یک مهره از همین ها ، گوئی برای این روز آماده شده بود ، آمد به میدان و این طور گفت: "من می توانم مملکت را اداره بکنم. همه را بسپارید به من. انقلاب شده است، ملت به پاخاسته است ، شاه هم دیگر برگشتنی نیست. اما من هستم به جای او." که اینجا ، نوبت امت و امام و قهرمانان روحانی و ملت ، ( با آن وجدان بیدار آسمانیش، بود که همه ایستادند و گفتند: تو هم چیزی نیستی ، تو هم باید به دنبال او بروی و او را به دنبالش فرستادند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۳ ، ۱۶:۵۱
موذن جامعه

گروههائی دیگر همین طور ، اما آنها ، در خشیدنشان در صحنه ها ، محدود است. آن عاملی که می تواند توده های میلیونی را به خیابان ها بکشاند چیست؟ عامل اسلام. آنجا که زن و مرد ، می پرسیدند ، آقا حکم امام است که ما از خانه بیون بیائیم؟ می گفتیم: بله، ور مردم می گفتند: پس آمدیم، حساب این است. تا اعلامیه های روحانیت مبارز ، منتشر نمی شد ، اجتماعات توده های میلیونی ، به وجود نمی آمد. اولین راهپیمایی پرشکوه را یک روحانی جوان ، شجاع از خود گذشته ، این برادرمان آقای هادی غفاری به دنبال نماز عید قیطریه به وجود آورد. نماز که تمام شد جلوی مردم افتاد و حرکت کرد، شعار داد برویم... کجا برویم؟ معلوم نیست، برویم و ...مردم حرکت می کنند... با انگیزه مذهب ، اشباع شده از روح مذهب. در روز عید فطر و به دنبال ماه مبارک رمضان ، ماه صفا، ماه زدودن دلها ، ماه پاک کردن نفسها ، ماه آماده کردن انسانیتها ، ماه پرورش دادن شخصیتها ، زن و مرد حرکت می کنند... میدان ، میدان حضور دین است و حضور دین با حضور روحانیت و علمای متعهد مبارز همراه است، و مردم ، در پی اینها، بی محابا حاضر. و در حرکت. یادم می آید در اولین راهپیمائی بعد از راهپیمائی روز عید فطر ، روز چهارم شوال(16 شهریور) که جریان های مفصلی دارد(در سخنرانی که در داران داشتم به مناسبتی ، ناچار شدم، بگویم و مطرح کردم که جریان های این راه پیمائی مفصل است) راهپیمائی به صورتی که هیچ یک از افراد صاحب نظر باورشان نمی آمد، صورت گرفت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۳ ، ۱۶:۵۱
موذن جامعه

ما در این سرزمین ایران، نهضت ها ، قیام ها داشته ایم ، حداقل از نهضت تنباکو به این طرف کشور ما شاهد قیامها و نهضت ها بوده ، گاهی در سراسر کشور، گاهی در بخشی از کشور ، این نهضتها معمولا با دو محور سروکار داشته، با دو طرز فکر، با دو نوع انگیزه ، یکی محور اسلام و مذهب که همواره محور اعلی و اقوی و پرتوانتر بوده و دیگر محور ملیت و وطن کخ کم و بیش در نهضت ها حضور داشته و به خصوص در نهضت ملی شدن نفت به عنوان یک محور نیرومند به راستی منشاء اثر بوده. من مطلب را از همین نهضت ملی نفت به این طرف دنبال می کنم، چون "قبلی ها" شنیده ها و خوانده های من است ولی از نهضت ملی به این طرف مراحلی بوده است که در آن کم یا بیش حضور داشته ام. در سال 29 من یک طلبه جوان بودم(در تهران) ، که سال آخر دانشگاه را هم می گذراندم. آن سال را تهران بودم سالهای 29 ، 30 سالهایی بود پرهیجان برای جوانهائی که علاقه ای داشتند به این مسائل و به این آرمان ها ، تهران در آن موقع جاذبه خاصی داشت. من یک روحانی جوان بودم که در دانشگاه نیز بودم. در نتیجه از دو سو با جریان هایی که رخ می داد رابطه و پیوند روحی داشتن. حضور روحانیت در آن نهضت ، در بسیج نیروها، در ترساندن دشمن ها به راستی نقش اول را داشت، علاوه بر این مرحوم آیت الله العظمی آقای سید حاج محمد تقی خوانساری رضوان الله علیه ، ایشان هم در حد یکی از مراجع دوم قم(چون مرجع اول آیت الله العظمی بروجردی بودند ولی مرحوم آقای خوانساری و مرحوم آقای حجت اینها نیز مرجعیتی و حوزه درس ارزنده ای داشتند و احترام والائی در روحانیت). مرحوم آیت الله حاج سید محمد تقی خوانساری(رحمه الله علیه)، ایشان هم در مبارزه حضور داشتند و وارد شده بودند اما نه در نقش کارگردانی ، کارگردانی از ناحیه روحانیت در دست مرحوم آیت الله کاشانی در تهران بود. ما ، به اعتبار طلاب جوانی که به این مسائل علاقه داشتیم و عشق می ورزیدیم ، حضور در صحنه ها برایمان مطلوب بود و به اعتبار ارتباط با دانشجویان در دانشگاه نیز ، و به اعتبار دوستانی که داشتیم هم و آنها همه با ما همفکر و هم آرمان بودند و در آن موقع ها در تظاهرات و در اجتماعاتی که در تهران بود می رفتیم، مثل حالا که افراد می روند می رفتیم به عنوان شرکت کننده ، و مسائل را از نزدیک می دیدیم. دقیقا وقتی مسئله انقلاب و نهضت از مرحوم آیت الله کاشانی و عده ای از روحانیین و جناحی از متدینین ، این طرف می آمد، دیگر مسئوله ، مسئله نفت بود و مسئله ملیت بود. خوب یادمه سخنرانی هایی که دانشگاهی بودند ، از استید و یا شبه آنها و از چهره های آن مبارزه بودند و (در میدان بهارستان یک بالکنی بود و در ضلع شمال غربی آنجا ، محل سخنرانی ها بود) سخنرانی می کردند ، هر چه گوش تیز می کردی که ببینی آیا دین و اسلام و قرآن هم محور است؟ می دیدی از این حرفها خبری نیست، آنجا محور نفت است، آنجا محور ملیت است، آنجا محور ایران است و وطن است، این طرف می آمدی(روحانیت،محور، مذهب و پاسداری از قرآن و تعالیم اسلام بود ولی آنجا نیز صحبت نفت بود، آنجا نیز صحبت ملیت بود خوب به این ترتیب جمع بندی بکنید. چه می شود و در صحبت ها و در طرح شعارها عملا شعار بیشتر و فراوانتر می شد شعار نفت و شعار ملیت ، و نه شعار اسلام. خوب این تلاش ها به ثمر رسید و با این مبارزات ، مرحوم دکتر مصدق نخست وزیر شد ، این مبارزه در مرحله نفت ، به پیروزی رسید در مرحله استقلال چطور؟ در مرحله مذهب و اسلام چطور؟ هر دو علامت سوال دارد و دومی علامت سوال بزرگتر. با روی کار آمدن دکتر مصدق دیگر مبارزات خیابانی و شبه خیابانی مطرح نبود. صحنه مبارزات دو جا بود: روی پرده(در پارلمان و روزنامه ها ، مجلس)، پشت پرده (در خیلی جاها به خصوص در ارتش و نیروهای انتظامی و برخی از مراگز حساس سیاسی) مبارزه بود بین شاه و مصدق و بین دو قدرت نهائی نیمه آشکار بیگانه در عرصه سیاست ایران 31 آمد.)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۳ ، ۱۶:۵۰
موذن جامعه

تیرماه 31 در آن موقع من بر حسب معمول که ماه های تیر و مرداد را به اصفهان می آمدم، اصفهان بودم وقتی که قوام السلطنه آن ... معروف خودش را خواند و من شنیدم، بی اختیار از خانه آمدم بیرون، برای من آن حالت خیلی جالب است که اصلا نمی دانستم به کدام سو می روم؟ می دانستم، که نباید در خانه باشم، باید بیرون بیایم آمدم بیرون سراغ گرفتیم، آقا حرکتی؟ تلاشی؟ کجا؟ مرکزیتی؟ آمدیم طبق سنت قدیم به سمت تلگرافخانه در دروازه دولت، دیدیم که آنجا اجتماعی هست، رفتم توی تلگرافخانه که قرار بود در آنجا سخنرانی باشد، آنجا یک سخنرانی به عهده گرفتم، مسئله کانال سوئز مطرح بود، مسئله نفت در این طرف خاورمیانه، کانال سوئز آن طرف خاورمیانه، اینها را تحلیل کردم در یک تحلیل سیاسی و برای برشوراندن مردم، و ستاد اعتصاب تشکیل شد. در یکی از این بالاخانه های روبروی تلگرافخانه که حالا خرابش کرده اند، هشت نفری عضو این ستاد شدند و کارها به راه افتاد تا روز 29 تیر(که همه آنها با تاریخ آشنا هستید، می دانید که در اصفهان برخورد روز 29 تیر شد نه 30 تیر) در روز 29 تیر روحانیت در صحنه حضور پیدا کرد ، مرحوم حاج شیخ محمد رضای جرقویه ای یک عالم تنومند ثمینی بود(که در عین حال روشنفکر هم بود) ایشان از مدرسه صدر(که در آن مدرسه مدرس بود) با طلاب و عده ای از اهل علم حرکت کردند، آمدند به میدان اعتصاب و در همان زد و خوردها ایشان افتاد ضربه خورد(خیلی های دیگر) پس روحانیت در صحنه حضور داشت. حضور فعال، حضور بسیج کننده نیروهای مردمی، خیلی گروهها دیگر هم حضور داشتند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۳ ، ۱۶:۴۹
موذن جامعه

اما آنچه به دنبال این قیام خونین به دست می آمد بازگشت دکتر مصدق بود، به عنوان یک حکومت ملی، بر سر کار. بنابراین باز محور چی بود؟ ملیت. با قیام 29 و 30 تیر در شهرهای مختلف ایران، دکتر مصدق باردیگر نخست وزیر شد . و در این نوبت می بینیم که حتی همین روحانیت مبارز آرام آرام از صحنه باید کنار برود و تداوم آثار قیام خونین 29 و 30 تیر در شکل یک حکومت ملی به جلو می رود و چون پیوند میان ایمان الهی و ایمان خدائی و ایمان مذهبی، ایمانی که در اعماق روح مردم ریشه دارد، حتی مردم کم مبالات ، آنها هم در این راه از خود ، عشق و علاقه خاصی نشان میدهند پیوند میان این، انگیزه بزرگ الهی و مقاومت مردم، آرام آرام ضعیف می شود، و حدود یک سال و یک ماه بعد(13 ماه بعد) در مرداد 32 می بینید که مقاومت مردم در برابر توطئه آمریکا و عمال دست نشانده اش در ایران می رسد به حداقل ، چرا؟ چون انقلاب مردم ، از محور غلطیده است. آنها که با انگیزه دینی و شور دینی در صحنه می آمدند، اینها دیگر انگیزه ای برای حضور در صحنه های خون و شهادت نمی دیدند، این وضع ادامه داشت. به دنبال کودتای ننگین 28 مرداد که علیه ملت صورت گرفت، حکومت جبار شاه، با ستم پیشگی و خفقان و ظلم و ستم و جور هرچه بیشتر پایه های خودش را مستحکم می کرد، مقاومت هائی که در برابر این حکومت جبار می شد، باز چند گونه بود. مشهورترینش نهضت مقاومت ملی است. محور، باز معیارهای ملیت است. به همین دلیل می بینیم، در نهضت مقاومت ملی ، روحانیت به صورت یک کل توانا و مردم به صورت یک مجموعه بی کران، حضور ندارند. گروه هائی مبارز ، مصمم حضور دارند که ما حضور آنها را ارج می نهیم، اما روحانیت به عنوان یک کل عظیم و پر قدرت و توده مردم به عنوان یک نیروی لایزال، اینها حضور ندارند، نهضت های مقاومت تلاش می کنند، اما به جائی نمی رسند، در سال 39 و 40 بار دیگر استاد ازل که از پشت پرده به طوطی صفتان روی پرده تلقین می کرد، گفت: یک کمی شلش کنید، و وقتی دریچه اطمینان را باز کردند، باز حرکتها بر محور ملیت آمد. یک گروه از مسلمان ها هم که یک تشکیلات سیاسی جدید به وجود آورده بودند که مذهب در آن حضور بیشتر داشت آنها هم نه گروهشان نام اسلامی داشت و نه اساسنامه و مرامنامه شان، نشن دهنده یک گروه مکتبی بود. و این گروه هم باز ملی بود اما با حضور بیشتر مذهب.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۳ ، ۱۶:۴۹
موذن جامعه

و بعد سال 41 پرچمدار مبارزه، یک استاد بزرگ حوزه است، که تنها خیل شاگردان برجسته اش در حوزه و سراسر ایران، نیروئی عظیم تشکیل می دادند. بزرگترین حوزه درسی قم در آن سالها متعلق بود، بزرگترین و جوانترین و شادابترین و پربارترین حوزه درسی فقه در قم در آن سالها متعلق بود به استاد بزرگمان آیت الله خمینی، پرچمدار مبارزه یک استاد و یک مرجع تقلید است. کانون فرماندهی و ستاد ، شهر قم و حوزه علمیه قم است. همزمان مراجع دیگر تقلید و روحانیون بلاد و طلاب حوزه اند. شعار مبارزه: صرفا شعار اسلام است و آنچه به وسیله حکومت وقت از دست می رود و آنچه در معرض خطر قرار گرفته اسلام است و روحانیت و ملت با روحانیت به پاخاسته، تا از اسلام حراست کند. مسائل دیگر مطرح می شود ، اما به تبع. چی شده؟ چی شده؟ پس از نزدیک به صد سال از تاریخ انقلابهای ایران، چه چیز تازه ای رخ داده؟ تازه ای که رخ داده ، این است که : انقلاب ملت یکپارچه اسلامی و دینی و قرآنی شده است. در پی این نقطه عطف ، جمعیتهای متشکل علنی، سری و نیمه علنی به وجود می آید، یکی از این جمعیت ها که چون من باز در آن شرکت داشتم و در شورای فقاهتی و روحانیتی آن به امر امام بودم(رد سالهای 42 و 43 که در ایران بودیم) جمعیت هیئت های موتلفه بود، این صحبت از توده مردم تشکیل می شود، که درون آن ، تحصیل کرده هم بود اما بیشتر اعضایش توده و خلق بودند، از همان هیئت های دینی همان هائی که سینه می زدند و یا حسین یا حسین می گفتند، همان ها آمده بودند، تشکیل داده بودند یک سازمان منظم اسلامی سیاسی را. و چون به ولایت فقیه از همان وقت پایبند بودند، از امام خواسته بودند که باید کارهای ما ، با حضور و نظارت و مسئولیت کسانی باشد از جانب شما که با حضورشان سلامت جهت حرکت های ما را تضمین کنند، و امام به چهار نفر فرموده بودند، در آنجا باشند. از جمله من. در این جمع شورایمان، فداکاری ، علاقه و نظم دقیق به چشم می خورد، یک شورای مرکزی داشتند. این شورا از چند گروه بود، هر گروهی برای خودشان سازمانها داشتند، خوب یادم می آید یک روز صبح زود در تمام تهران(سال 42) یک اعلامیه در سطح شهر تهران سر ساعت پخش شد و دستگاه ساواک وحشت کرد ، این چه گروه زیر زمینی است که می تواند سر ساعت در همه تهران یک اعلامیه ضد رژیم را منتشر کند؟ از همان جا بود که فشار رژیم برای پیدا کردن این گروه بالاگرفت، ولی تا ترور منصور پیش نیامد ، این گروه لو نرفت. با ترور منصور شاخه نظامیش دستگیر شد و در پی آن شاخه سیاسی اش. ببینید یک سازمان به وجود می آید در محور اسلام. انقلاب: اسلامی شده است. انقلابیون ، مقیدند کارهایشان بر اساس اسلام صورت بگیرد، گروه های دیگری نیز بر اساس اسلام به وجود آمدند هر گروهی ، با بینشی و با خطی ، و در حدود نقشی که این گروه ها در پیروزی انقلابمان داشتند، باید همواره مورد تقدیر و ارج نهادن قرار گیرند.اما مهم این است: از آن پس "روحانیت" و "توده مردم" بر محور اسلام در معرکه حضور دارند. تداوم انقلاب بیش از هر چیز ، بستگی پیدا کرده است تا به حضور اسلام و علمای اسلام در صحنه. و این ادامه دارد تا سال 56. در این سال ، زمینه برای رشد و شکوفائی انقلاب ، فراهم شده ، سیاست جهانی آمریکا به دنبال رسوائی ویتنام و واتر گیت ، دستخوش بحران شده ، معادلات جهانی به هم خورده ، برنامه های ظاهری سطحی مردم گول زن رژیم،  در ایران رو به شکست کامل است و ، زمینه برای اینکه حرکت : شتاب پیدا کند ، فراهم شده ، خوب اینجا همه ، یادشان هست.در این مرحله چه کسانی هستند که حضور کامل تر ، فعال تر ، بسیج کننده تر دارند؟ جناحی که با آرمان و انگیزه اسلامی و مذهبی ، به حرکت درآمده است.

گروه های ملی هم هستند، جبهه ملی بار دیگر تجدید حیات کرده ، دست به کار شده ، نهضت آزادی همین طور.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۳ ، ۱۶:۴۷
موذن جامعه

آیت الله شهیددکتر بهشتی یکی از استوانه های استوار انقلاب اسلامی بود. ما به تدریج مصاحبه ها و سخنرانی های آن مجاهد نستوه را منتشر می کنیم. ذیلا یکی از این سخنرانی ها از نظر شما می گذرد. این سخنرانی در اجتماع بزرگ مردم نجف آباد صورت گرفت و در روزنامه ی جمهوری اسلامی در 9 تیر 60 منتشر شد.


از نهضت تنباکو به بعد

حضور فعال روحانیت در مسائل اجتماعی

محور ملیت سبب شکست دکتر مصدق شد

آغاز انقلاب بزرگ اسلامی به رهبری امام

مذهبی بهترین عامل حرکت و انقلاب توده ها

اولین راهپیمائی میلیونی پرشکوه 16 شهریور

پس از بازگشت تاریخی و پرشکوه امام

میراث خواری ملی گرایان 

عمل غیراسلامی دولت موقت

اتهام قدرت طلبی یک تهمت است

از نیروی جوانان انقلابی و مسلمان و صادق استفاده باید کرد

ضرورت حفظ هویت اسلامی انقلاب

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۳ ، ۱۶:۳۵
موذن جامعه